ملکه گدایان قسمت دهم؛ من با تو بهشت هم نمیام! - دَبی بلاگ

در خلاصه داستان این قسمت آمده است: و اینک عشق، توطئه، واقعیت و دروغ شبیر با ادعای خود همه چیز را به هم می ریزد... حرف هایی که آریا در مهمانی درباره عشق به افرا می زند، از سوی دختر ها پخش می گردد و به سرعت در فضای مجازی سر و صدا به پا می نماید. با رسیدن خبر این اتفاق به افرا دیگر هیچ راهی برای آریا نمی ماند که خودش را به افرا نزدیک کند.

آریا که فکر می نماید البرز برادر افراست، با او صحبت می نماید و البرز هم آب پاکی را روی دست او می ریزد و می گوید که افرا دل به کس دیگری داده است. اما چه کسی؟ شنتیا با خبر ریاست افرا بر مفت آباد می آید و شیرینی این اتفاق با ابراز علاقه البرز به افرا چند برابر می گردد. شبیر که بعد از دیدن البرز به فکر استفاده از او و در افتادن با ملکه افتاده است، حالا پا پیش می گذارد و سراغ البرز می رود. البرزی که شنتیا برای بردنش به مفت آباد آمده است. بدین ترتیب البرز فعلاً از دست ملکه و نقشه ای که برایش تدارک دیده اند، می گریزد.

اما این تازه ابتدای راه اوست. راهی که شبیر هم با ادعایی که نموده است، سعی در منحرف کردن آن به نفع خودش نموده است. این جاست که عشق، نفرت، سوال، توطئه و... همه و از هر سو البرز را احاطه می نماید.

قصه ملکه گدایان با پا پیش گذاشتن شبیر پیچیده تر می گردد. حالا البرز که از ابتدا هم نه به خواسته خود که با نقشه دیگران وارد بازی شده بود، حالا از هر طرف آماج کش و واکش ملکه و پارسا و شبیر قرار گرفته است.

ملکه گدایان حالا بعد از ده قسمت شکل گرفته است و دیگر برای مخاطبانش معین است که باید چه انتظاری از آن داشته باشند. خرده قصه ها اگرچه هنوز به یک همگرایی با داستان اصلی نرسیده اند، با کم رنگ شدن شان فرصت را برای بهتر به چشم آمدن کنش اصلی فراهم نموده اند. مخاطبانی که تا به امروز پای ملکه گدایان ایستاده اند، حتماً از مزه پرانی های سهیل و پسرک چاق مفت آباد آزرده نمی شوند و با بازی های باران کوثری و آرمان درویش هم کنار آمده اند...!

bestcanadatours.com: https://bestcanadatours.com، تور ارزان کانادا، ویزای تضمینی مولتی کانادا، ویزای مولتی 5 ساله کانادا